چشم گرگ

بیدار شو٬ پیش از آنکه مجبور شوم با دندان هایم بیدارت کنم...

چشم گرگ

بیدار شو٬ پیش از آنکه مجبور شوم با دندان هایم بیدارت کنم...

امروز بعد از مدت ها دلم خواست آدم تنهایی باشم.نمی دانم چرا.کتاب هایی که از کتابخانه گرفته بودم سنگین بود.توی خیابان به آن خوشگلی قدم می زدم ـ و صورتم را منجمد کرده بودم تا کسی متلکی ٬چیزی نگوید (معمولا موثر واقع می شود).و همان موقع فکر کردم باید تنها باشم٬یا دیگر وقتش است که تنها بشوم.دلم خواست همان موقع وسط آن خیابان پر از درخت بنشینم و شروع کنم به طراحی کردن.به سر چهارراه که رسیدم رفتم و یک شال سبز خریدم.نمی دانم چرا.با اینکه به خودم قول داده بودم خرج اضافی نکنم. 

صورتم را تمام راه منجمد نگه داشتم. 

و ذهنم را . 

نظرات 5 + ارسال نظر
آنشرلی چهارشنبه 28 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 07:56 ب.ظ http://ansherly.wordpress.com

ئه چه قشنگ . خوشم اومد

حسین پنج‌شنبه 29 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:31 ق.ظ http://shobeir86.blogfa.com

هیچ چیزی بهتر از یک شال سبز در دنیا وجود ندارد
مگر ترخینه ای که از چند صد کیلومتر آن طرف تر می رسد
سلام . . .

آمدی حسین ؟بیا !همیشه بیا !
بهتر از یه شال سبز
یه دوست خوبه
یه دوست
یه دوست
به خوبی تو
چه کار خوبی کردی آمدی...

matti پنج‌شنبه 29 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:15 ب.ظ

boro . tanha . dar ye maabad .
bargaye paeezi ra jaroo bezan .
va sedaye kalagh.
va sokote maabad .
ta bahar dobare shokofehaye gilas ra bebini .

matti پنج‌شنبه 29 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:19 ب.ظ

agar irladi rish ghermaz ham asheghe matti nemishod
matti miraft be maabad .
maabade khob o khonako saket .
saate ejdehast kasumi .

فاظمه جمعه 30 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 08:40 ب.ظ http://freshair1.blogsky.com

من هر وقت چهره ام را منجمد میکنم . شبیه عفریته ها میشوم ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد