چشم گرگ

بیدار شو٬ پیش از آنکه مجبور شوم با دندان هایم بیدارت کنم...

چشم گرگ

بیدار شو٬ پیش از آنکه مجبور شوم با دندان هایم بیدارت کنم...

مرا ببوس. 

با همان لبهایی که آزادی را فریاد می کردی.

نظرات 3 + ارسال نظر
حامد(روزنوشتهای کودکان دهه60) یکشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:55 ب.ظ http://madatco2.blogfa.com/

چرا از گذشته استمراری استفاده کردی؟!

هیچ دلیل خاصی نداشت.
همینجوری !
اینجوری به ذهنم رسید منم اینجوری نوشتمش.

matti یکشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:48 ب.ظ

:-(

aseman دوشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:16 ب.ظ http://www.aseman-asa.blgsky.com

منم غمی گریخته از دیار وحشی عشق
-----------------------------------------------------

مرا بسوزان در شومینه خانه ات !

-چرا؟!

شاید درک کنی آغوشم چقدر داغ است.
------------------------------------------------------

کمی با رنج جذاب تر میشد.

aseman

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد