چشم گرگ

بیدار شو٬ پیش از آنکه مجبور شوم با دندان هایم بیدارت کنم...

چشم گرگ

بیدار شو٬ پیش از آنکه مجبور شوم با دندان هایم بیدارت کنم...

ریدی ٬بو هم میدی!

مردم این شهر خودشون دارن از گرسنگی می میرن 

ان نمی کنن که گشنه شون نشه 

بعد وقتی برای گربه سوسیس می خریم یا از درختای بلوار توت می خوریم 

میگن : 

چرا گوشت براش نمی خری خب؟ 

چرا نمیری یه کیلو توت بخری؟!!! 

 

آرزوهای جوجه وبلاگر زشت

امروز فهمیدم به جز :

 دوچرخه ٬  

دوربین کانن حرفه ای با یک لنز زوم عالی٬  

دوست بودن با دوستانم تا وقتی بمیرم(دوستانم ٬دوستانم ٬دوستان عزیزم)

حرفه ای شدن توی پارکور 

یک نقاش خوب شدن٬ 

یک کار خوب که دوستش داشته باشم و درآمدش هم خوب باشد٬ 

معدل الف شدن٬ 

دست از تنبلی برداشتن ٬ 

و پیشرفت توی فعالیت های سیاسی بدون کشته شدن٬اعدام شدن٬شکنجه شدن و دستگیر شدن و اخراج شدن از دانشگاه

 

دلم می خواهد یک وبلاگر خوب بشوم 

و وبلاگ های جیگری که می خوانمشان  

در پیوند هایم باشند  

و من هم در پیوندهایشان باشم  

و مرا هم آدم حساب کنند 

و وقتی به وبلاگم سر می زنند 

دلشان بخواهد که آپ کرده باشم. 

 

 

گرگ باید بیدار باشد.گرگ نمی خوابد.اگر هم بخوابد تنها با یک چشم٬و چشم دیگرش جهان را میپاید...

جاهایی که حرف میزنند

گوشه ی یک کلاس است 

میز است و صندلی  

با یک شوفاژ 

مگسی شاید 

زنبوری. 

 

کنار یک رودخانه  

چمن  

گل  

درخت. 

 

بالای کوه  

سنگ 

همه اش سنگ 

اسمان  

و کمی ابر. 

سکوت محض. 

 

این همه صدا پس از کجا می آید؟ 

صدای خنده 

پچ پچ های آرام 

صدای نگاه کردن ها... 

صدای دست هایمان.

وقتی تنهایم 

کاش کر باشم...

اسب مسابقه

هر چقدر غمگین تر می شوم٬ 

بیشتر نقاشی میکشم 

٬شعر میگویم٬می نویسم. 

شادی هایم را استفراغ میکنم برایتان.

لطفا بیایید  

مرا عذاب بدهید 

بگذارید عاشقتان شوم 

حالا رهایم کنید 

دستگیرم کنید 

شکنجه

تحقیر 

دروغ  

رنج .

 

 

بعد دوباره بیایید 

شعر هایم را بخوانید و به به بگویید 

نقاشی هایم را  

آفرین 

نوشته هایم را 

تحسین 

و نگاه کنید  

این موجود  

چروکیده٬گریان و غمگین را

که آنجا نشسته. 

 

بیایید 

امضا بگیرید.