چشم گرگ

بیدار شو٬ پیش از آنکه مجبور شوم با دندان هایم بیدارت کنم...

چشم گرگ

بیدار شو٬ پیش از آنکه مجبور شوم با دندان هایم بیدارت کنم...

باران باران باران. 

باران بی صدا. 

شال شماره ۲ چسبیده کف کله اش و از دماغ شیپوریش آب میچکه.موهاش شماره ۱ پر قطره های آب شده.یه عالمه مروارید لابه لای موهای مشکی تابدارش.یه مهمون هم داریم.شماره ۳شماره ۱ بش میگه خیلی جذاب شده!موهای خرمایی روشنش خیس شده ریخته رو صورتش و با اون لهجه ی شیرازیش وراجی میکنه و شماره ۱و ۲ از خنده غش کردن. 

رودخونه آرومه و زیر بارون خوابیده.خوشگل و سبزه و عکس درختا افتاده توش.کاش مرغ دریایی ها هم بودن.رفتن.قبل از بهار. 

راه میریم و راه میریم و راه میریم.از نوک کلاه خاکستریم آب میچکه.تنها جایی از بدنم که خشک مونده خشتکمه.ته دلم از سرما میلرزه.ولی بامزه اس.همه جا آبی و سبز و خاکستری یه.همون جوری که من دوست دارم.فقط جای شماره ۹ خالیه.هی فکر میکنم اگه بود چجوری میشد.هی نشم تا بناگوشم باز میشه هی میبندمش. 

بش اس ام اس دادم.فکر کنم خوابه.چه حالی میکنه!توی اتاق گرم و نرمش خوابیده...منم اگه کله خر نبودم همینکارو می کردم.ولی هستم.اینجا زیر بارون میلرزم و دلم شماره ۹ می خواد و با سه تا شماره دیگه هر هر کرکر میکنیم و حالا که رسیدیم زیر پل٬به مردمی که عین موش اونجا جمع شدن میخندیم.زیر پل تاریکه.با صدای بلند آهنگ گذاشتن و اون زیر شده عین دیسکو! 

رد میشیم از زیر پل. 

میریم جایی که درختا انبوه ترن.جاده ش خاکی یه.البته الان گلی یه.میریم کنار آتیش یه مامان و پسرش میشینیم.مامان بهمون آجیل میده و سیب. 

هرچند وقت یه بار باد میآد آب برگ درختا رو میریزه رو سرمون. 

برمیگردیم کم کم.شماره ۹ اس ام اس میده .می آد من ببینه.نیشم تا بنا گوشم باز میشه.این بار دیگه نمی بندمش. 

یه گوشه آسمون خاکستری شده به چه خوشگلی.یه خاکستری شیرین.قاطی با آبی.با یه ذره سرمه ای.جیغ میکشیم و به خدا میگیم لامصب چه کردی! 

اون ور هم غروبه.آسمون پرتغالی شده. 

یه کلاغ نشسته روی نیمکت پارک.خودشو پف کرده.چشمای سیاه منجوقی اش برق میزنن.  

چه روز بارانی خوبی.

نظرات 1 + ارسال نظر
jiiiiiigh شنبه 28 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 01:45 ق.ظ http://jiigh.blogsky.com/

آدرس جدیدم:

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد