دلم می خواد یه سگ بزرگ داشته باشم.یه سگ بزرگ و زرد.دلم نمی خواد خیلی پارس کنه.دوس دارم غرغر کنه...و زوزه بکشه و غرش کنه.بغلش کنم و گردن محکم و نرمش رو ناز کنم.اونم می گه:
ـ غررررر...غراااااغر....
و گوشم رو لیس میزنه.
دوس داشتم یه گربه سیاه داشتم.سیاه و مرموز و باهوش. که مثل یه قالیچه ی جادویی جلوی شومینه پهن بشه و با چشمای سبز سبز سبزش منو بپاد.شبها آروم بیاد توی اتاقم٬ بپره روی تخت و من پشت گوشهاش رو ناز کنم٬ و اون خر خر کنان ملافه رو چنگ بزنه.
خیلی وقتها حیوانها از آدمها بهترند.و من هر حیوانی را به هر انسانی ترجیح می دهم .