خانه
عناوین مطالب
تماس با من
چشم گرگ
بیدار شو٬ پیش از آنکه مجبور شوم با دندان هایم بیدارت کنم...
چشم گرگ
بیدار شو٬ پیش از آنکه مجبور شوم با دندان هایم بیدارت کنم...
درباره من
راجع به مطالب اینجا ٬فقط همین جا حرف می زنم...ترجیح می دم آشنا ها نخوانند چون اونجوری مجبور می شم بعضی وقتها خود سانسوری کنم.
ادامه...
پیوندها
سینیور زامبی
احمقانه ها
پرنسس و شوالیه
آفتاب پاییزی
ابر دامن پوش
ماداتکو
یادداشت های یک پاپیون
عطسه های یک قلم
آبادیه ویران
پسرانه نوشت های تند و تیز یک شصت و هشتی ولنگار!
برتری
افق عمودی
جدیدترین یادداشتها
همه
هیچ جا
یک جای روشن
کلا نمی دانم
[ بدون عنوان ]
برای فصلی که می آید...
پاک کن
برای دلتنگی ای که ممنوع است...
[ بدون عنوان ]
این پست اسم ندارد
[ بدون عنوان ]
بعد از مدت ها...
گربه ها و شاید آدم ها...
[ بدون عنوان ]
آنچه در زندگی می آموزیم ـ یا :۲۱ سال زندگی در بین بعضی ها
دادالی دوو
بایگانی
فروردین 1391
1
اسفند 1390
2
شهریور 1390
4
مرداد 1390
3
تیر 1390
1
بهمن 1389
2
دی 1389
6
آذر 1389
3
آبان 1389
4
مهر 1389
8
شهریور 1389
1
مرداد 1389
8
تیر 1389
13
خرداد 1389
14
اردیبهشت 1389
17
فروردین 1389
3
اسفند 1388
5
بهمن 1388
1
آمار : 28868 بازدید
Powered by Blogsky
هیچ وقت اینقدر خودم را بی حوصله حس نکرده بودم
که حتی کاری را که عاشقش هستم انجام ندهم.
نینا
چهارشنبه 1 دیماه سال 1389 ساعت 12:24 ب.ظ
3 نظر
6
1
صفحه
2