چشم گرگ

بیدار شو٬ پیش از آنکه مجبور شوم با دندان هایم بیدارت کنم...

چشم گرگ

بیدار شو٬ پیش از آنکه مجبور شوم با دندان هایم بیدارت کنم...

saint anger

عطش وحشتناکی دارم برای کتک زدن. 

و از پسرهای کمر باریک هم که وقتی توی خیابان تورا میبینند نیششان باز می شود و دندان های کرم خورده ی زردشان را به نمایش می گذارند بیزارم. 

 

از رئیس دانشگاه های چاق با صورتی پر از خال های گوشتی ٬از کارمندان حراست با کله ی دراز و موهای کم پشت و چانه ی باریک و چشمان ریز ٬که حرامزادگی ازشان ها می بارد هم.از استادهایی که سرکلاس به دختر ها می گویند حجابشان را رعایت کنند. 

 

از زن هایی که چادری اند و فکر می کنند هرکس نیست اخ است.از دختر هایی که با سبیل پنکیک می زنند. 

از پسرهایی که شعور ندارند و از دختر هایی که شعور ندارند. 

از خواهر زینب ها. 

از کارمندان آموزش که فکر می کنند خودشان خیلی گرفتارند و دانشجوها خیلی خوش اند.  

از پاییزی که مثل تابستان باشد. 

 

نفرت واگیر دار است.می دانستی؟و من خوب بلدم چطور متنفر باشم.

می دانستی گرگ ها می توانند جمعیت خودشان را کنترل کنند؟آنها این کار را با پیش بینی فراوانی غذا در سال آینده انجام می دهند.کاری که ا.ن از پس آن بر نمی آید.  

و همه ی این بیزاری ها ۳۰ سال پیش آغاز شد قبل از اینکه من متولد بشوم.

نظرات 3 + ارسال نظر
نگینم سه‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:57 ق.ظ http://neginsky.blogsky.com

سلام گرامی دوست
اومدم به وبلاگ از مطالبت لذت بردم..اما چون وقتم کمه چند تا شو خودنم سیو کردم تا سر فرصت دوباره مزاحم شم...خوشحال میشم پیش منم بیاین

افق عمودی جمعه 16 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 06:20 ق.ظ

نکبت همه رو ور داشته

آنشرلی جمعه 16 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 05:37 ب.ظ http://ansherly.wordpress.com

من فکر میکردم فقط پاییز ما مثل تابستونه :(
راستی تو مگه رئیس دانشگاه هارو دیدی ؟ ما فقط عکس علوی رو دیدیم تا حالا :دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد