تو می دانی من چقدر این جمع را دوست دارم.این جمع همیشگی و لیوان های چایشان را!!
من همیشه استرس ترسناکی داشته ام در مورد اینکه اتفاقی برای یکیمان بیفتد.این مربوط به بهروز نیست...همیشه این استرس را داشته ام.در مورد هرکس که دوستش دارم.
راست می گویی.
همدیگر را بغل می کنیم...محکم...و نمی خواهم کسی بترسد.حتی ترسوها...
اینارو بنویس تا من بشینم یه فصل گریه کنم...
چقدر غصه دارم...چقدر میترسم...
نترس عزیزم من پیشت هستم وکنارت همیشه پشتت به من گرم باشه خدا هم با ما هستش نترس ترس برادر مرگه امیدوار باش و قوی