چشم گرگ

بیدار شو٬ پیش از آنکه مجبور شوم با دندان هایم بیدارت کنم...

چشم گرگ

بیدار شو٬ پیش از آنکه مجبور شوم با دندان هایم بیدارت کنم...

بهروز تنهای من

بهروز...

از دستت عصبانی ام.

این وقت رفتن نبود.

قرار بود خیلی کارا بکنیم.

می خواستیم بریم مسافرت ...می خواستیم بازم تولد بگیریم کنار رودخونه٬قرار بود کاسه کوزه این کثافت ها رو بریزیم به هم...

کجا رفتی بهروز ؟کجا رفتی بی ما ؟

من حتی ازت خداحافظی هم نکردم...

دلم می خواد محکم بغلت کنم...بهت بگم چه دوست عزیزی هستی٬بگم دلم برات تنگ می شه.بگم زوده بهروز٬التماست می کنم نرو...


پاک ترین مرگ رو انتخاب کردی.آب روشنایی یه بهروز...


نظرات 3 + ارسال نظر
jiiiiiigh یکشنبه 6 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 02:26 ب.ظ

متاسفم .. ناراحت شدم ..

فقط یه جمله بعد شنیدن این خبرا میاد تو ذهنم : راحت شد ... راحت ..

انجمن اف دانلود یکشنبه 6 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 03:22 ب.ظ http://www.forum.fdownload.ir

سلام وب زیبایی داری آیا دوست داری مطالب خود را در یک انجمن به اشتراک بگذاری به انجمن اف دانلود بیا و مطالب خود را به اشتراک بگذار اول از همه باید عضو انجمن شوید و بعد که عضو هم شما و هم اعضای انجمن می توانند درباره ی هر موضوعی بحث کنند شما هم بیا خوشحال میشیم راستی یک انجمن داریم که میتونی سایت یا وبلاگ خودتو معرفی کنی پس منتظر عضویتت در انجمن اف دانلود هستیم www.forum.fdownload.ir

منتظر نباش.

ولگرد دوشنبه 7 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:14 ق.ظ

آب روشناییه بهروز
بهروز نامرد این رسمش نبود ما رو تو این لجن و کثافت بزاری و بری.....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد