چشم گرگ

بیدار شو٬ پیش از آنکه مجبور شوم با دندان هایم بیدارت کنم...

چشم گرگ

بیدار شو٬ پیش از آنکه مجبور شوم با دندان هایم بیدارت کنم...

مرثیه ای برای یک دوست مرده

این پستم رو یادتون می آد؟ 

شماره ۳ ...شماره ۳ عزیز. 

شماره ۳ مرد . 

۲ شب پیش.غرق شد. 

شبی که من ٬تنیسور و شماره ۱ داشتیم می رفتیم خونه.شبی که توی اتوبوس بودیم.  

یادمه ۱۲:۴۴ یا ۱۱:۴۴ دقیقه بود که توی اتوبوس بیدار شدیم.من و تنیسور تعجب کرده بودیم چون هردومون حس می کردیم ساعتهاست که خوابیدیم در حالی که فقط چند دقیقه بود که خوابمون برده بود. 

همون موقع٬شماره ۳ مرده بود. 

هیچ کس نتونسته بود نجاتش بده. 

 

 

شماره ۳ دوست عزیزی بود.یه پسر فوق العاده.وقتش نبود مارو تنها بذاره. 

لهجه ی شیرازی قشنگش هیچ وقت یادم نمی ره.موهای لخت قهوه ایش که می ریخت روی چشمای روشنش...سیگار کشیدنش...خنده هاش...آواز خوندنش. 

من حتی ازش خداخافظی هم نکرده بودم. 

شماره ۳ عزیز. 

بغلت می کنم و محکم می بوسمت...برو... 

به امید دیدار...

نظرات 2 + ارسال نظر
محمدحسین شنبه 5 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 04:16 ب.ظ http://physicsscu87.blogsky.com

جالبه

خفه شو.

منا شنبه 5 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 09:45 ب.ظ http://www.man-o-del.blogfa.com

واقعی بود؟

سوال احمقانه ای کردی.معلومه که واقعی بود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد